گذشته

۲۴ دی ۱۳۹۹

با شیرجه رفته بودم شمعی که نذر کرده بودم واسه توادا کنم

عمیق‌ترین کشف زندگیم بود. دستش رو گذاشت رو پشتم و یه هل محکمم داد. انگار گفت برو موسیو اینم آخرین درس زندگی. پاتو از رو ترمز بردار و تخته‌گاز برو. زندگی اینقدر کوتاهه که ترمز لازم نداره. یه پنج به سه‌ی نرم و سرعتی. گرد و خاک رو هوا. یه باد شدید. من وایسادم و دنیا داره با تمام سرعت می‌چرخه. ترن هوایی تو راه شیری. بی زحمت فقط دستم رو دراز میکنم و دو تا کیوی تو دست راستم هست و یه مرز مجلسی تو دست چپم. دستام‌رو محکم و صاف میارم دقیقا جلوم. انگار دارم فانتوم میرونم. اما دستش موزه. موز مجلسی. لبا از شدت توجه و دقت غنچه شده. لب بالا توک دماغم رو داره لمس می‌کنه. غنچه پلاس. دنیامون رو لوپ باندر ست شده. رسیدم تهش دوباره رفت از اول. نیوتن هم خسته بوده گفته صاف و تخته. برای ما که دایره‌ست مثل ورژن انیشتین. شیجه می‌ری ته نداره دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره فقط این دفعه فرقش اینکه من وایسادم و دنیا داره می‌چرخه. از اولش هم همین بوده فکر می‌کردم من دارم میرم جلو. غافل از اینکه جلوش همون عقبه و عقیش همون جلوش و خودش می‌چرخه. دمت گرم سلطان. نهادینه شدی تو بند بند وجودم. ای دل غافل به خدا رفته بودم زیارت دعا کنم سقا خونه.

 سقا خونه

دیشب اومدم خونتون نبودی راستش و بگو کجا رفته بودی
آه یادته قول دادی قالم نظاری هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستش و بگو کجا رفته بودی به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه توادا کنم
دروغ نگو دروغ نگو دروغ نگو تو رو به خدا گولم نزن
بهم میگن پشت سرت از مرد و زن تو رو با رقیب من دیده ان
تو جاجرود که با او گرم سخن نشسته بودی لب رود
تو رو با رقیب من دیده ان تو جاجرود نشسته بودی لب رود
دروغ میگن دوروغ میگن به خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم

چرا رفتی و قالم گذاشتی مگه با دیگری وعده داشتی
چی میشد اگه پیشم میموندی منو انتظار نمی نشوندی

دیشب اومدم خونتون نبودی راستش و بگو کجا رفته بودی
یادته قول دادی قالم نظاری هی واسم عذر و بهونه نیاری
راستش و بگو کجا رفته بودی به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی که نذر کرده بودم واسه توادا کنم

هیچ نظری موجود نیست: